ای خدایااین چه رسمی بود؟

یارم رفت

وبه من گفت:خدایارت باشد

ای خدایااین چه رسمی بود؟

گریه خواهم سرداد

تاهمه آگاه شوند

من که بودم وفاداربه تو

من که خودرافدایت کردم

ای خدایااین چه رسمی بود؟

دردلم آشوب است

گل،چرامیخندی؟

دل من خواهدمرد  وبدون توچه سودی دارد؟

من فقط خواستمت

این گناه نیست    ولی

ای خدایا این چه رسمی بود؟

یادت می آید،که درآن بیشه عشق،تو زمن پرسیدی

عشق یعنی چه؟ و من دست به دامانت شدم

وتوهم فهمیدی...

آری فهمیدی و رفتی...

ای خدایا این چه رسمی بود؟

*سروده خودم*



نظرات شما عزیزان:

یس
ساعت17:09---12 ارديبهشت 1390
عالی بود

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






 

نوشته شده توسط مهسا در چهار شنبه 1 / 1 / 1390برچسب:,

ساعت 21:44 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت